در بیان دلایل افزایش قیمت بنزین در روزهای گذشته جدا از ادعای دولت در این باره، به نظر میرسد دلیل اصلی این کار از سه حالت کلی خارج نیست. استدلال نخست مقابله با قاچاق بنزین، دوم افزایش رفاه خانوارها از قِبل بازتوزیع منابع ایجاد شده از افزایش قیمت بنزین و سوم جبران کسری بودجه از طریق استفاده از منابع ایجاد شده است. درباره دلیل نخست باید گفت قیمت بنزین در کشورهای همسایه مانند افغانستان و ترکیه همین الان بسیار بالاتر از ۳ هزار تومان است.
بنابراین باوجود این افزایش قیمت، قاچاق همچنان ادامه خواهد داشت. درباره حالت دوم نیز باید گفت این اقدام با این استدلال صورت پذیرفت که چون افراد دهکهای بالای جامعه بیشتر از دهکهای پایین از یارانه استفاده میکنند –براساس آمارها حدود ۲۰ برابر بیشتر - پس با بازتوزیع منابع حاصل از گران کردن بنزین میان مردم، به معیشت و رفاه عمومی جامعه کمک میشود. با توجه به اینکه در شرایط فعلی اقتصاد قدرت خرید رقمی حدود ۵۰ هزار تومان هیچ تناسبی با ارقام پرداختی سال ۸۹ و پس از اجرای قانون هدفمندی یارانهها ندارد، طبیعتاً نمیتواند پوششدهنده افزایش هزینههای ناشی از افزایش ۵۰ تا ۲۰۰ درصدی قیمت بنزین باشد، بنابراین عملاً بازتوزیع این منابع میان بخشی از مردم با توجه به نحوه اجرای آن (پرداخت حداکثر به پنج نفر و کاهش رقم با افزایش تعداد خانوار) نه تنها موجب کاهش ضریب جینی یا افزایش رفاه اجتماعی نخواهد بود بلکه وضعیت را بدتر خواهد کرد. موضوع جبران کسری بودجه نیز به دلیل تبعات تورمی اجرای این طرح در کنار ادعای دولت مبنی بر بازتوزیع تمام درآمدهای حاصل از اجرای آن میان مردم احتمالی بعید به نظر میرسد. علاوه بر این موارد این پرسش مطرح است که چرا افزایش قیمت بنزین این قدر بر اقتصاد ایران تأثیر میگذارد؟ آیا تأثیرات واقعی افزایش قیمت بنزین به اندازه تأثیرات روانی آن است؟
برای پاسخ به این پرسش در ابتدا باید به این نکته توجه داشت که در حال حاضر افزایش قیمت بنزین در هزینههای مردم اثر منفی بیشتری دارد یا افزایش نرخ ارز؟ چرا نارضایتی مردم از افزایش ۵۰ تا ۲۰۰ درصدی قیمت بنزین بسیار بیشتر از افزایش بیش از ۴۰۰ درصدی نرخ ارز در سال ۹۷ بود؟ همه میدانیم افزایش نرخ ارز سبب شد بخش عمدهای از سرمایههای مردم به باد رفته و اثرات منفی زیادی در جامعه به وجود آورد و آثار تورمی بسیاری به جامعه تحمیل شد. اما چرا چنین اعتراضاتی در برابرش صورت نگرفت؟ دلیل ساده این موضوع این است که اگر چه بنزین اثرات واقعی بسیار کمتری در برابر نرخ ارز بر اقتصاد ایران دارد اما تأثیر آن در زندگی شهروندان ایرانی از دلار ملموستر (نه بیشتر) است، همین قابل لمس بودن نیز ضرورت گفتوگو درباره آن را ایجاب میکند. در واقع نقش بنزین در زندگی روزمره افراد در کنار قابل لمس بودن آن برای عموم مردم موجب شد اقناع و صحبت کردن دولتمردان با افکار عمومی بیش از پیش ضروری باشد. در کنار اقناع افکار عمومی پیش از اجرای طرح، روش اجرا نیز باید به گونهای میبود که مانند تجربه سال ۸۹ و واریز یارانههای نقدی، پیش از آغاز اجرای طرح، منافع اجرای آن پیش از فکر کردن به هزینهها، در ذهن مردم شکل گرفته و وارد محاسباتشان شود. موضوعی که در تجربه اخیر دولت در افزایش یکباره قیمت بنزین رخ نداد.
نظر شما